۲۴ شهریور ۱۳۸۶

زیباتر از نقاب!

سلام، ببخشید این ... که میگن همین جاست؟ من از اون سر دنیای خودم کوبیدم و زدم بیرون، اومدم تا اینجا چند کلامی صحبت کنم، خیلی حرف دارم، مثل خیلی ها، دلم پره، از خیلی ها و خیلی چیزا، دیگه به اینجام رسیده (نه، یه هوا بالاتر!). خلاصه سرتون رو درد نیارم اومدم تا هم خوب بنویسم (به قول آقای مدیر!) و هم هوار بزنم که همسایه ها و دوستان بفهمن، بفهمن،.. نمیدونم چی رو اما میدونم که باید بیدار شن، ممکنه سحر خواب بمونن؟...
چه ربطی داشت!
آقا این برگه ی ما رو کی برداشت؟
کات !کات! آقا از اول میگیریم! سه ، دو ، یک ... و تمام!


بنام خالق بی نقابان
سلام دوستان!
من هم قراره با شما بنویسم! چی؟! هنوز معلوم نشده؟! هر چی رییس بگه :)
(شوخی کردم قراره برای دل خودم و اهل دلا بنویسم) هر کی اهل دله بسم الله ...

بعله! ما هم رسیدیم به این قافله ی بی نقابان!
امید دارم اگر نقابی بر رخ می گذاردیم، ز رخ کنار زنیم و زیبا تر از آن ِ در پشت آن باشیم،
پایان راه خلقت آدمی جز این نیست،
برداشتن نقاب!
دیدن آنچه که هستیم و بودیم،
پس تو نیز با من تکرار کن:

زنده باد بی نقابان زیبا روی!

1 نظرات:

هادی گفت...

به به به ... سلام
;)

زنده باد
زنده باد تو
زنده باد ما
زنده باد همه ی بی نقابها
...
زنده باد همت و تلاش شبانه روزی تو
زنده باد!

راستی هرچی فکر کردم نفهمیدم اون سه نقطه اول کجا بود!
کجا بود؟