۲۶ مهر ۱۳۸۶

تبريك با تاخير!

سلام!
عيدتون مبارك، روزه و نمازتون قبول!
نه بابا!... خواب نبودم كه؛... تازه بعد يك هفته دارم ميگم!
ميدونيد!... راستش همين كه ماه رمضون تموم شد هول شدم.
همون اولين چيزي كه دستم رسيد رو خوردم كه اونم سرما بود!
يك هفته س -دور از شما باشه- مريض شدم... حسابي!
قرص و شربتهاي حالا هم كه انگار كنار ديوار ميريزم؛ انگار نه انگار!
بگذريم!...

حالا خودمونيم بعد عيد ما جزو كدوم دسته بوديم؟(پستي رو كه اول ماه رمضون نوشتم يادتونه؟!)
جزء اون دسته اي كه گفتن آخيش تموم شد راحت شدم، چقدر طولاني بود يا نه، اونايي كه ناراحت شدن و گفتن حيف شد چقدر زود رفت؟!

۱۶ مهر ۱۳۸۶

اما نه مثل همیشه...

باز هم ماه رمضان ، شب قدر، افطار، دعای سحر و سحری و هزار خاطره ی زیبا و ...

اما چه اتفاقی افتاده؟ منشا این همه تغییر کجاست؟ چرا شور و حالی که تا چندین سال قبل، مثل تلنگری قلبها رو روشن و نورانی و پر از شادی می کرد دیگه نیست و یا خیلی کمرنگ تر و آروم تر از قبل به نظر می رسه! همه می دونن که نه ماه رمضان، نه شب قدر و نه حتی صدای ربنای استاد و دعای سحر، هیچکدوم تغییر نکرده، پس تغییر مربوط به ما آدما است، اما چرا؟
...

یادمه تو دوره ی دبستان، من و هزاران من دیگه به اینکه روزه می گرفتیم افتخار می کردیم. به قول یکی از دوستان به هر دری می زدیم که یه جوری بگیم روزه ایم، هر کی هم که روزه نمی گرفت خجالت می کشید و یه جورایی گوشه تر می رفت، انتظار شیرین سر سفره افطار نشستن و منتظر شنیدن الله اکبر بودن روهیچ کسی از یاد نبرده و نمی بره. یادمه مادرم همیشه بعد از شنیدن صدای الله اکبر به ما می گفت اول دعای افطار و زیر لب زمزمه کنین، بعد، بسم الله، یادش بخیر ... .

اما حالا چی؟ و اینکه دیگه اون حال و هوا از بین رفته. اما حالا که بزرگتر شدیم یه چیزایی تغییر کرده، قبلآ شاید به این فکر نمی کردیم، اما حالا من و خیلی ها داریم افسوس این رو می خوریم که چرا خیلی ها حرمت این ماه رو به راحتی خوردن یه لیوان آب ازبین می برن؟ بحثی که بین خیلی ها که روزه می گیرن رایج شده و هست. چی باعث شده که خیلی ها به صورت علنی ،خیلی راحت روزه می خورن، کمی قبل تر اصلا این طور نبود اگر کسی چیزی می خورد، یواشکی، پشت دیوار، کنج خلوت، خلاصه جایی دور از دید دیگران یه چیزی می خورد. اما حالا خیلی ها در دید عموم تو چشم آدم روزه دار نگاه میکنن و بدون هیچ شرم و حیایی می خورن. یه جوری می خورن که انگار وقت، وقت غذا خوردنه و اونجایی که هستن (صرف نظر از در انظار عموم بودن) جای غذا خوردن. حالا دیگه به قول خیلی از دوست و آشناها به جای اینکه از روزه خواری با شرم یاد کنن، با کمی خجالت یا چیزی مشابه اون میگن روزه ایم. تازه بعضی ها(که جسارتاً کمی چاق یا حتی متعادلن) میگن اگر بگی رژیم دارم و چیزی نخوری مورد نداره، اما اگر بگی روزه ام ممکنه با حالتی نگاهت کنن که انگار داری اشتباه می کنی یا کار شبهه داری انجام میدی.

وای، خدای من! چرا؟ درد، قدر یه دنیاست و درمان، دورتر از هر چیزی!

البته ناگفته نمونه که خیلی از آدمایی که روزه میگیرن و بنده ی حقیر این طور نیستیم، با افتخار میگیم که روزه ایم، اما ای کاش همه ی اونایی که روزه میگیرن با افتخار و سر بلندی میگفتن. درد من و خیلی ها اینه که چرا نه تنها اونایی که اینطور روزه میگیرن این دید رو رها نمی کنن، بلکه ما هم نمیتونیم تو چشم اونایی که راحت روزه می خورن نگاه کنیم و داد بزنیم که حیا کن و شرم داشته باش که این قدر راحت بی حرمتی به این ماه و صاحب کریم و رحیم اون میکنی؛
خدایا شرمنده ام و روم سیاه!

خدایا!
خود ، درد ، ناگفته درمان کن!

۱۴ مهر ۱۳۸۶

زندگي يا مردگي؟

تا حالا هيچ فكر كردي چه جوري و تو چه وضعي داريم زندگي مي كنيم؟
خيلي وضع بدي شده خيلي! كاش كه آدما يه كم از او ن قله ي غرورشون پايين مي اومدن.
كاش كه قبول ميكردن بعضي وقتا حق با اونا نيست و اوناهم ممكنه اشتباه بكنن

يه نگاهي به دور و برت بنداز!
خيلي ها هستن كه شايد تو يه خونه و زير يه سقف با هم هستن ولي ساعتها و روزها شايد
يك كلمه با هم حرفي نزنن و در واقع بود و نبودشون براي هم هيچ فرقي نميكنه! هركسي كار خودشو ميكنه.

چي شد پس؟؟؟ چي شدن اون آدمايي كه حاضر بودن به خاطر همديگه هر كاري بكنن؟؟؟
چي شد اونهمه لاف عاشقي؟ همونايي كه يه زماني طاقت دوري از همو حتي براي چند لحظه نداشتن!
حالا شايد چند ساعت و چند روز بگذره ولي اصلا انگار نه انگار كه يه نفر ديگه اي هست كه يه روزي ....
واقعا يه كمي فكر كنيم! ببينيم چي داره به سر خودمون و زندگيمون مياد.آيا اصلا ميشه به اين وضع گفت زندگي؟!!

۹ مهر ۱۳۸۶

چهارده قرن انتظار

امشب آهنگ جنون دارد دلم
رنگ آتش بوي خون دارد دلم
مي چكد از چشم من عشقي مذاب
يك غزل،يك مثنوي،يك شعر ناب
باز مي، ميخواهم از خم غدير
اي امام عشق دستم بگير
آه اي تنهاي هر عصر و زمان
اي غمت در سينه ي شبها نهان
كوفه اما با غمت بيگانه بود
با تمام جهل خود هم خانه بود
آن كه از راز غمت آگاه بود
آشناي ناله هايت چاه بود
پشت تاريخ از غمت خم گشته است
بي تو هر ماهي محرم گشته است
اي امين آن امين راستين
اي تو اقيانوس ايمان و يقين
اي كه هستي چون تو دريايي نديد
هيچ خادم چون تو مولايي نديد
كاش در قلب سياه دشمنت
تيزي جان سوز خنجر ميشدم
در دل شبهاي كوفه مثل چاه
از نم باران تو تر ميشدم
اي تمام درد!فريادت كجاست؟
اي عدالت!معني دادت كجاست؟
چارده قرن انتظارم يا علي
انتظار داد دارم يا علي
رفتي و بي تو عدالت رو نكرد
هيچ كس با راه و رسمت خو نكرد
تو نياز هر زماني يا علي
كاشكي ميشد بماني يا علي
صفحه صفحه آيه هاي درد را
از نگاه ما بخواني يا علي